خونه مونو رو تکون میدیم !

خب دیروز تموم سیستم آشپزخونه رو تغییر دادم ....جای لیوانا جای ادویه ها ..

ستاره هم الن سه روزه تموم اسابازیاشو ریخته رو تختش میخواد مرتب کنه .....هر روز یه کم ..النم میاد تو پذیرایی میخوابه ....میگه میخوام مث اتاق دانشجوها بشه !!!!!!!!!!!!...ینی میگه میخوتم خلوت و مرتب باشه !...

امروزم کارا ادامه داره ....البته فقط جابجا میکنم و به اون صورت نظافت نمیکنم ....نظافت باشه برای بعد ...فعلا مرتب کاری و تغییراته ...راستش بهش احتیاج مبرم دارم ...

یه دغدغه دیگه تو خونه ما کتری هست !! ...خب گاهی صبحها که همسری زودتر بیدار میشه زیر کتری رو روشن میکنه تا من بیدار شم ...اما چنان شعله رو زیاد میکنه که اغلب دسته کتری میسوزه ....الن کتری که گرفتم چهار پنج ماه ازش نگذشته اما داغونه ! و دیدنش رو اعصاب منه !!.... کتری مون استیله و لکه های چربی احتمالی هم از روش به زحمت پاک میشه یا گاهی هم پاک نمیشه ...تو فکرم ایندفعه برم لعابی بگیرم اما میگن طعم چای توش خووب نمیشه و رسوبات احتمالی آب رو هم وارد چایی میشه ولی تو کتری استیل رسوبات میچسبه به کف کتری و خب تو چایی نمیره  ....


دغدغه های یه خانوم خونه !2

در ادامه دغدغه های قبلی ...اینم دنباله قبلیه بازم !...

یکی از مشکلات مهم! من سبد سیب زمینی پیاز هست !!....خب به نظر من منبع میکربه ....ولی خب همه میزارن تو آشپزخونه ..ما هم همینطور ....سبد ما از این چوبی -فلزی هاست ...ینی سه تا سبد داره که کف هرکدوم چوبیه ولی دیواره اش فلزیه ....تازه من دورش رو هم سلفون میپیچم که خاک و اینای احتمالی ! نریزه یه وقت ..با اینحال جرثومه میکربه بازم!!....نمیدونم میشه سیب زمینی ها رو بشورم یا خراب میشه ؟...

دیگه برنامه غذایی ...یه مدتی برنامه غذایی داشتم اما عملی نشد ...حالا فک کنم دلم میخواد دوباره برنامه بریزم....راستی شما تو این مورد چیکار میکنین ؟...شب قبل تصمیم میگیرین یا مثلا هفنگی یا ماهانه ؟....

یه برنامه هفتگی  قبل نوشته بودم ...تقریبا شبیه این بود ....اینو تو هاردم داشتم الن .....یه همچین برنامه ای مدنظرمه ...منتها نمیدونم همچین برنامه ای بهتره یا همون شب قیل تصمیم بگیرم ....یه همکار داشتم که واسه سه هفته برنامه ریخته بود و هفته چهارم دوباره از اول شروع میکرد ینی 21 روز غذاهاشون تکراری نبودش...عجب همتی داشت اون !...

وزهاي هفته          نهار                                 شام

شنبه                     يك نوع پلوي مخلوط         يك نوع كوكو

يكشنبه                 نوعي آش                        خوراك

دوشنبه                 يك نوع چلوكباب               سوپ سبك

سه شنبه              ماكاروني، لازانيا               نوع كتلت

چهارشنبه             نوعي چلوخورش              ساندويچ

پنجشنبه               آبگوشت، كوفته               نوعي بوراني يا غذاي حاضري



یه دغدغه دیگه من هم میز نهارخوریه ...خب همسری من عادت داره موقع تماشای تی وی تخمه بشکنه و از علایقشه!!!...خب یه ظرف تخمه و یه ظرف آجیل و یه ظرف شیرینی خشک ـاز این محلیها مثل نوقا و ریس ـ و همینطور قندون و نمک پاش و شکر پاش رو میزمونه ....ینی برای استفاده از میز باید اینا رو به گوشه هدایت کنیم ! و بعد از باقیمانده میز استفاده کنیم ...زیاد خوشم نمیاد از اینکار ....اما رو میز وسط مبلا ـ میز قهوه خوری ـ هم که نمیشه اینهمه و سیله بزارم چون یه گلدون اونجاس که خیلی میدوستمش ....

دغدغه های یه خانوم خونه !

چن روز بود که نخ دندون تموم شده بود و چندین بار هم به همسری گفته بودم یا خودم که بیرون میرفتم ولی یادم رفته بودم و اونم یادش رفته بود بخره ...دیشب بهش گفتم که دیگه حالم از دندونام بهم میخوره آخه ....صب دیدم رفته خریده و قبل رفتن گذاشته تو دستشویی و رفته ...برای کاری هم بهش زنگ زده بودم میگه نخ دندون خریدم هاا ..بالخره اینم یه جور ابراز محبته دیگه !!!!!!!!

بعدم دیروز که نتونستم نظافت خونه رو انجام بدم ...امروز بجاش مشغول نظافت شدم ....

راستش فک میکنم یه سری کارا تو خونه ما اضافیه و یه فکری براش میخوام بکنم ....

مثلا یکی از مسایلی که من دوس ندارم اینه که یه نفر شبی نصف شبی گرسنه اش میشه میره نون و پنیری بخوره ...خب ...نون رو میزاره تو جانونی بدون اینکه اضافیاشو جدا کنه و اینا ...بعدا ییهو من با یه جانونی قاراشمیش روبرو میشم ....درحالیکه اگه همون موقع اینکار انجام بشه اینطور نمیشه ...منتها چون غیر خودم کسی مقید نیست برای همین منم که همیشه نمیتونم دنبال این دوتا وروجک خونمون !! راه بیفتم که ....اینه که تمیز کردن و مرتب کردن نونای تو جانونی رو اعصابمه همیشه !...


یکی دیگه هم  آینه دستشوییه !..ینی عاشق آینه تمیز و بدون لکه هستم ....منتها خب معلومه که با کمی آب و اینا لکه میشه ...کلا رو اعصابم هستن این لکه ها !!...

دیگه این کیسه های دسته دار که تو خریدای سوپر مارکتی و اینا میاد تو خونه ...خب اونایی که تمیز باشه رو نگه میداریم واسه استفاده بعدی ...اونوقت ما اینا رو تو هم میزاریم تو کابینت زیر سینک ....که اونم منظره جالبی نداره ....ینی در کابینت باز میشه با اینکه همه چی مرتبه ولی این باعث اذیت من میشه ....نمیدونم راه بهتری هم هست یا نه که مرتب  تر باشه ؟....

پ.ن.: بجز دوتا کامنت اولی که دیروز براشون جواب نوشتم ...بقیه کامنتا که امروز تایید شده رو جواب ندادم ....ینی پس از کوزتینگ امروز نتونستم ....ممنون از محیتتون ....همینجا از دوستان  گلم تشکر میکنم ....

امروزانه ...

سی دی همه اقوام من از گروه رستاک رو گرفتم دیدم ....خیلی خوشم اومده ...جالبه ....موسیقی فولکلور اقوام مختلف ایرانو اجرا کردن ...آهنگ رعنا و اون آهنگ ترکی شو ن به دلم نشست ...

گودر منو نشون نمیده ....این گودر هم منو دوس نداره !!! ...نمیدونم چیکار کنم ؟...تا وقتی درست بشه همزمان وبلاگ پرشین رو هم آپ میکنم ...امیدوارم اونجا آپ شدن معلوم بشه ...

دلم ساحل و دریا میخواد ازاین ساحلای خلوت و تمیز البته ...


ادامه نوشته

شامپو...


ادامه نوشته

ترافیک ذهنی !!!

نمیدونم تا حالا برای شما پیش اومده یا نه ...من گاهی اونقدی تو روز بدو بدو میکنم که احساس میکنم روحم جا مونده ...میگن که یه سرخپوستی خیلی سریع راه میرفته ییهو میایسته ...بهش میگن چرا وایستادی ؟؟؟....میگه صبر میکنم تا روحم هم بهم برسه ...شاید یه جور تمثیله ...واقعا فک میکنم که سرعت زیاد تو زندگی باعث میشه روحمون جابمونه ....گاهی قدری درنگ لازمه تا روحمون هم بهمون برسه ....البته اینا رو خودمم باید بهش عمل کنم هاا ...گاهی خیلی سرعت کارام زیاده ....روحم جا میمونه طفلکی!!!...


این عکسا هم جریانش اینه که یه روز یه جا عکس باغهای دیدنی جهان رو دیدم حالا هرکدومو تو یه پست میزارم ..بهر حال ادیدنش خالی از لطف نیست ...باشد که با هم بریم تو همین باغا قدم بزنیم یا بشینیم گپ بزنیم ...بهر حال آرزو هه دیگه ...

مامان برقی !!

دیروز عصری ستاره رو بردم کلاس ....بعد تا کلاسشون تموم بشه رفتم  براش لباس باله گرفتم ...دو روز تو هفته هم باله تو مهد دارن ....بعد که برگشتم و گفتم لباس خریدم ....میگه مامان اسمتو میزارم مامان برقی!!!...مامان مگه تو برقی که تونستی به این سرعت بری و برگردی !!!!!!!....

تازه امروز هم از مهد خبر رسیده که کفش باله هم تهیه شود وگرنه جلسه بعد نمیشه تو کلاس شرکت کنه !!!!!...

دیگه چهارشنبه از طرف موسسه زبان ستاره میخوان ببرنشو سر زمین عجایب ..منتها اون روز ستاره کلاس نداره ...موندم چیکار کنم برای رفت و آمد اون روزش....چون من که میرم سرکار و اونم صب میزارم مهد ...

پ.ن : در راستای گود تکانی بازم از فیدهای تو گودرم کم کردم ..الن شده 21 تا که یکیش هم وب خودمه البته !!!!...یعنی سر راست 20 تا وب رو میخونم ..آخیش...

ادامه نوشته

همینجوری ...



ادامه نوشته

برنامه نظافت ...

خب تصمیم گرفتم برا نظافت خونه یه برنامه جامع ! داشته باشم ...البته چن بار برنامه ریخته ام اما نشده که بشه ...بهر حال ...البته با الگو براداری از برنامه مژی جونم هست ...خب اون دوروز درهفته خیلی خووبه ...چون بقیه روزا میشه بیخیال نظافت بشم ..نه اینکه هر روز یه گوشه  ذهنم درگیر نظافت باشه ....بعد هم چون پنج شنبه ها سرکار نمیرم یه روزش میشه همون پنج شنبه ...و یه روز هم دوشنبه میزارم...هم اینکه فلصله دوتا نظافت خووبه ...هم اینکه اون روزا با مژی جونم هردو برنامه نظافت داریم ....اینم خووبه ...آخه آدم کمتر حوصله اش سرمیره ...مثل درس خوندن دونفره ...یه جورایی هم تو رودروایستی خودمو قرار دادم !! یعنی اینکه تو وب مینویسم که نتونم بزنم زیر قولم !!...بعد هم تو این دو روز نت اومدن منوط به تموم شدن نظافته ..تا مجبور شم حتما انجام بدمشون و هم یه جور جایزه هست بعدانجام کارا!!!...

خب بریم سر اصل برنامه "

دوشنیه ==> گردگیری + جارو +جارو کشیدن رویه مبلا+شستن سرویس + دستمال کشیدن روی یخچال و بیرون کابینتا

پنجشنبه ==> گردگیری + جارو +تمیز کردن سرامیکا +شستن سرویس +تمیز کردن گاز


لباس شستن کماکان به روال قبل انجام میدم چون توخونه ما لباس زیادکثیف میشه ..هم ستاره هر وقت لباسی میپوشه  احتمالا منتهی به شستشو میشه!!!یعنی اغلب لکه میشه ....هم همسری هر روز گاهی دوبار در روز لباسای مربوط به خودشو عوض میکنه و هم اینکه رو یقه پیرهناش حساسه ..ببعد هم یه مدتی به یه پیرهنش علاقه پیدا میکنه هی سراغشو میگیره !!!!!!!!!!!!!!...

دیگه کارایی مث تمیز کردن اساسی توی یخچال یا شستن دیوار و کف حموم یا تمیز کردن بالکن یا مثلا جابجا کردن مبلا و جارو کشیدن زیرشون می مونه که نمیدونم میشه تو همین دو روز گنجوندشون یا نه ...فک نکنم البته بتونم ...می مون واسه نظافت دوره ای مثلا دوهفته یه بار ....

یه کار مهم دیگه هم اتو هست که فک کنم بزارم جمعه ها ..البته اگه بشه تو هفته انجام بشه که بهتره چون همسری نظرش اینه که آخر هفته برای استراحته و موافق انجام کارا تو اون تایم نیست ...البته تا حدی درست میگه...بهر حال ..

ضرب المثلی هست که میگه همسایه ها یاری کنین تا من شوهردارری کنم ...حالا اگه نکته ای جامونده بهم بگین ...منم فک میکنم اگه بشه بهترش کرد میام مینویسم ...بعد هم میام میگم که چقدرش انجام شد یانه ...میخوام راه فرار برای خودم نذارم!!!!!!!!!...تا وقتی که عادت بشه برام...

کارای روزمره !

من امروز پرحرف شده ام ..نمیدونم هم چرا ...بهر حال خانومه که اومدنش کنسل شد ...منم رفتم سراغ تمیزی آشپزخونه ...تا الن گاز و داخل ماکروفرو تمیز کردم و همینطور سینک رو ...بعلاوه نهار درست کردن و ظرفا ...همین ...هنوز تو حیرتم مژی جونم چه جور تودوساعت اینهمه کار رو سر وسامون میده ...

یه چیز دیگه هم بگم ...این چن وقته که من و همسری بینمون شکراب بود اوضاع نظافتی بدتر شده ...یعنی مثلا دیوارای دستشویی و حموم که مرتب میشستم الن باید شسته بشه ...اثرصابون و اینها هست ....یا گردگیری کمی عمقی تر لازم داره خونه ....

اهل و عیال خوابیدن ..منم که وسط کارا اومدم اینجا ...برم به بقیه امور مهم  م م ل ک ت (ازجمله شستن سرویسها) بپردازم!!!!!!!!!!!

در انتظار2!!!!!

خب ای خانمه که نیومده ...زنگ زد که تا 9/5 میام... مهمون دارم وکمی دیر میرسم ....الن ساعت چنده ؟...هنوز که نیومده!!!!!...الن من میتونم نتیجه بگیرم که ایشون بدقولن یا نه ؟!!!!!!!!!

پ.ن : زنگ زدم امروز دیگه نیاد ...ایشالا تا هفته بعد بگم بیاد ...الن تا بیاد ظهره و راندمان !! نداره دیگه ...

در انتظار...

امروز نشسته ام خونه تا خانومه برا کمک بیاد...از صب یا چه بسا ازشب قبل استرس گرفته ام ....وای نمیدونم چرا ...از اینکه کسی بیاد زیر و بم زندگیمو ببینه اونم تو حالت نامرتب و احیانا کثیف حس خووبی ندارم ..آخه دیده ام بعضی مواقع کارگر قبلیم از کثیفی یه خونه دیگه چنان بد میگفت که نگو..میگفت خانومه معلمه اما خونش ال و بله مثلا کابینت زیر ظرفشویی اش  فلانه و بهمانه .....بگو تو چیکار داری آخه ؟...والا از دست بعضی مردم !!...

خب این استرس من هم  یه جور مرضه دیگه ...خب واسه همین به کارگر پول میدیم دیگه ...مگه نه ؟...

امروز زنگ زدم که سرویس بیاد ستاره رو از خونه ببره کلاس زبان و بعد هم بیاره تحویل بده ....تا حالا خونه نیومده بود ...کمی تو پیدا کردن آدرس مشکل داشته بود ....که حل شد البته ....

گودرتکانی وو

پس از وبلاگ تکانی ٰامروز گودرم رو هم خلوت کردم ...از 42 تا الن 30 تا وبلاگ مونده ...اینم زیاده البته ....منتها دیگه دلم نیومد ...

خب علت حذف آرشیو  وبلاگم اینه که فک میکنم گاهی بهتره که آدم از نو زتدگیشو کلید بزنه ....تو زندگی واقعی این نقطه های غطف به صورت ییهو بخشیدن یه سری لباس بوده یا تغییر دکور خونه و اینها ....اینجا هم این مدلی...یه جور نماده که یادم بمونه نمیخوام صبای قبلی باشم .....واقعا غلت دیگه ای نداشت ...باز کردن اون صفحه مدیریت با اونهمه رنج که نوشته بودم ٰ هی تداعی گذشته بود برام ....همین ...

امروز به طور ضزبتی!! رفتم آرایشگاه ...چون واقعا تحمل خودمو تو آینه نداشتم...البته نه اینکه خیلی ناجور باشم هاا ...نه ..ولی کلا ابرو که از شکل خودش خارج میشه ٰ عصبیم میکنه ....

دیگه اینکه امروز سر جمع کردن خونه یه کم به ستاره گیر دادم ....ییهو جورابای همسری رو روی جاکفشی دیدم ....همونجور که داغ بودم میگم نیگا کن هیچ کی به فکر من نیست اینو برام هدیه گذاشته !!...بعد دوتامون خنده امون گرفت ..بعد ستاره میگه خب مامان من چیکار کنم اون که هدیه من نیست که !!!...راستم میگه بچه ام ....فک کنم ناخواسته داشتم دق دلی خالی میکردم....این آقای همسر که به من میگه هرچی برمیداری بزار سرجاش ...خودش بدتره ....درواقع منظورش اینه که هرچی من میریزم و میپاشم شما بزار سرجاش!!!!!!!!!!....

امورات خانه !!!

خب الن همسری و ستاره رو فرستادم برن پارک ....خودم یه کم تو نی نی سایت چرخیدم ..راستش اینه که همسری بهم گفته که از روند خونه داری ام راضی نیست و بنابراین منم به تکاپو افتادم که امور رو بهتر کنم ...اما دقیقا نمیدونم از کجا شروع کنم ؟....

اول فک کردم کارای خونه رو تقسیم کنم مثلا

پخت  و پز و شستن ظروف و جمع و جور کردن یا اینجور کارا که روزانه باید انجام بشه

دیگه کارایی مث جاروبرقی یا شستن سرویسا یا تمیز کردن گاز که هر چن وقته

دیگه هم کارایی مث تمیزکردن داخل کمدا و کشوها یا اینجورکارای خونه تکونی


با اینحال که میشه رو اینا برنامه ریزی کرد ...حس میکنم یا تنبلیم میاد یا از برنامه ریزی فرار میکنم ...یعنی این کارا  رو انجام میدم منتها بدون برنامه ریزی خاص....البته کارای روزمره که مرتبه ...منتها اون کارایی که چنوقت یه باره اغلب به تعویق میافته ...مثلا یکی از دوستان روزای خاصی رو تو هفته اینکار رو انجام میده ....منتها من نمیتونم یا شاید فک میکنم نمیشه ...مثلا یه روز تو محل کار له و لورده میشی از نظر روحی کوبیده میشی ..خب معلومه که نهایتا بتونی که خوشبرخورد بمونی و با بچه و همسرت مهربون باشی وو غذایی بپزی یا کمی امور روزمره ...همین ...

یا یه روز ممکنه بیای خونه و بچه مریض باشه یا اون روز بهوونه گیر باشه و توجه اضافی بخواد ...یا فرضا تو مدرسه یا کلا بیرون مساله ای داره که رسیدگی میخواد ....

گاهی هم به هرصورت توان جسمی کمتری داری ....

اینه که همه روزام یه جور نیست ...گاهی دلم میخواد میشد که تو خونه یه ماهی بمونم همه چی رو سامون بدم و بعد برم ..البته نمیدونم ممکنه زیاد نامرتب هم نباشیم اما بهر حال معجون خستگی روحی و جسمی همیشه هست ...واقعا بیشتر روزا کار مفیدی برای خودم انجام نمیدم ...نهایتا کمی نت اومدنه ....مثلا همین امروز میخواستم برم آرایشگاه که ستاره خانوم خوابید ..خب منم نمیشد که تنهاتش بزارم یا بیدارش کنم ...پس نرفتم ...در حالیکه واقعا دوس داشتم برم و برای روحیه ام خووب بود ...از اینجور مسایل تو زندگیم زیاده که برنامه ریزی درست وحسابی نیست ....خب من تایمی بیرون هستم که بای برای بقیه اش سفت و سختتتر برنامه ریزی کنم ....اما گاهی از این برنامه ریزی خسته میشم .....الن واقعا حوصله نداشتم که با همسری و ستاره برم پارک ...میرم خودم از همه خسته تر حس میکنم ...خب نمیرم حداقل !!!....

واقعا حس میکنم مدتیه توان جسمی قبل رو ندارم ....شاید علتش اینه که زمانی خیلی تراکتوری !!  کار میکردم ....یا هر علت دیگه ای ..اما اینو میدونم که امروز واقعا حوصله نداشتم برم آشپزخونه رو تمیز کنم ...غذا میپزم اما ساده ترین غذا و در حد رفع گرسنگی نه اینکه تزیین و ذوق باشه ...نمیدونم دلمرده شده ام انگار ....میدونم قرار بود از این حرفا نگم ...اما واقعا حسم همینه ....

اون روز که رفتیم استخر بعدش چنان خوابی من رو با خودش برد که من آرزو میکردم همیشه اونطور بخوابم ...شاید زیاد از فکرم کار میکشم وخستگیم بیشتر فکری باشه ...یعنی روحی باشه ...واقعا نمیدونم ....حالا علتش به کنار ...درمانش چیه ؟...اونم نمیدونم ...کلاس و ورزش و اینها هم حوصله شروعشو ندارم ....چی شده نمیدونم خودمم...نکنه دارم افسرده میشم یا شاید فقط خستگیه ....نمیدونم ....

آشپزخونه

خب همسری عزیز دیشب اومده آشغالا رو ببره ...اونا رو از سطل بیرون آورده گذاشته کنار ...تموم آشپزخونه رو کثیف کرده ....نمیدونم چرا اینروزا تو خونه ما از این اتفاقات گند آمیز!!! زیاد میافته ...اونم از تن ماهی اون روز که  مجبور شدم پرده آشپزخونه رو باز کنم و بشورم ..اینم از امروز ...

مطلب ادامه هم داره ...

ادامه نوشته